قيام آفتاب

نويسنده: ابوالفضل صمدي رضايي




ياد آن دوران که راه انقلاب
بود روشن همچو نور آفتاب

مشعلش افروخت در ظلمت امام
در صراط مستقيم يک قيام

امتش باعشق او واحد شدند
بهر فرمان بردنش صادق شدند

تاج شاهان را به زير انداختند
جمله بر دين پروري پرداختند

انقلابش بود بر عالم دليل
چون خميني بود از نسل خليل

ناله هايش چون علي شبگير بود
در شجاعت هم مثال شير بود

او سفيري بود از سوي حسين
گرچه شهرت يافت او پير خمين

پور آن گريان نخلستاني است
نايب آن يوسف پنهاني است

ياد خورشيد جماراني به خير
ياد آن موسي عمراني به خير

اي دريغ آن روح شاداب خدا
گشت از اين پيکر امت جدا

واپسين عمر بر امت چشاند
رهبري لايق به جاي خود نشاند

بعد از آن با قلب آرام آرميد
تا ابد خوشنام خوشنام آرميد

آرميد آن کس که دين را زنده کرد
کافران را سر به زير افکنده کرد

شرق بر فرمان او تسليم شد
غرب از نامش دچاربيم شد

در دل مستضعفان شد جاي او
نزد پيغمبر بود مأواي او

نام او در قلب عالم زنده است
انقلاب و نهضتش پاينده است

پرچم سبزش بود دست علي
او که بر امت بود اکنون ولي

اين علم بر دست صاحب مي رسد
فجر ما تا فجر صادق مي رسد

منبع: ماهنامه پيام زن شماره 195